وب نوشته‌های حسین جعفری

هدف گذاری صحیح و بررسی موانع تحول

امروز لایو سهیل رضایی پیرامون تغییر در سال جدید و مبحث نو شدن را می‌دیدم. نکات مهمی پیرامون تصمیم‌گیری، تغییر، هدف‌گذاری، موانع و … مطرح شد که به نظرم رسید متن آنرا در اینجا بازنویسی کنم:

نو شدن با تغییر تفاوت دارد. نو شدن یعنی تحول، یعنی شکستن برخی از چارچوب ها و واردشدن به اتفاقات تازه.

اما نو شدن نیازمند چیست؟ یک مدل، مدلی که جامع باشد و از هر لحاظ انسجام و هماهنگی داشته باشد.

فایده مدل چپست؟ عارضه یابی می‌کند. مسئله را مشخص می‌کند. ممکن است مشکل عدم حرکت یک خودرو در پنچری لاستیک، یا فعال بودن ترمزدستی باشد اما ما تصور می‌کنیم چون سرعت کمی داریم باید صرفا گاز بیشتری بدهیم تا سرعت بگیریم.
انگیزه و اراده همانند پدال گاز در سیستم خودرو هستند اما وجود مدل است که بصورت مفیدتر و موثر می تواند ایرادها و نقایص را تشخیص دهد.

یونگ در جایی گفته: اگر چیزی را می‌خواهید و به آن نمی رسید شک نکنید که بخشی در درون شما است که دوست ندارد به آن خواسته برسد. این بخش که تمایل برای نرسیدن دارد در شما قوی تر و تاثیرگذارتر است از بخشی که تمایل به رسیدن دارد. بنابراین با ترفندهای مختلف نظیر اهمال کاری، تنبلی، تعلل، فراموشی و هزاران روش روانی باعث میشود حرکت را به تاخیر بیاندازید.

مدل همراه با نقشه راه است. مدل عارضه یابی میکند و نقشه راه به ما اعلام میکند: کجا هستیم و چگونه میتوانیم به مقصد برسیم؟

باید بین نیازها و آرزوها درست تشخیص داده شود. در این مرحله متوجه می شویم چه کم داریم؟ در چه مورد ضعف داریم؟

اهداف باید چالشی باشند، نه آنچنان نزدیک که تلاشی لازم نداشته باشد و نه آنچنان دور که تلاش مان را بیهوده تصور کینم.

مهارت جرات ورزی مهم است. جرات ورزی یعنی بتوانیم از حیطه امن مان جدا شویم. یعنی به جای برنامه ریزی مداوم عملگرا هم باشیم. ابتکارعمل داشته باشیم.

دومانع اصلی در عدم موفقیت ها: ترس و رخوت (تنبلی)

ترس: در هنگام حرکت با خودمان می گویم: “اگه بی اعتبار بشم؟ اگه شکست بخورم؟ اگه نتونم دووم بیارم؟” و آینده نامعلوم رو به همه شکست های قبلی ربط می‌دهیم و حتی تمام شدن های قبلی را هم بی اعتبار میکنیم. بنایراین هدف رو به مرور پایین تر در نظر می‌گیریم.پایین، پایین، پاییتر.. تا جایی که احتمال موفقیت صدرصد باشد و حالا از خیلی از رویاها دست کشیده‌ایم.

گاهی کمبود مهارت ترس ها را تشدید می کند. تنها چاره ی آن آموزش است.آموزش و تمرین

گاهی ترس ها بخاطر افراد محیط ماست. افرادی که نظرشان را میخواهیم تایید کننده ترسهای ما هستند. در این حالت ما طبلی در درون خودمان داریم که نزد این افراد می بریم تا آنها به طبل تردید ما بکوبند و ما دیگران را در نرسیدن مقصر بدانیم.

انواع تنبلی: باورهای غلط قدیمی، بی برنامگی، اهمال کاری، تعلل، منتظر باقی بودن، منتظر ایده‌ال بودن

خودشناس ما را متوجه این سوال میکند: من چه ضعفی دارم که برطرف کردن آن باعث تسهیل در رسیدن به اهداف میشود.

برای نو شدن از رفتارهای کوچک و ساده شروع کنید. یک زنجیر از حلقه نازکتر شروع به شکستن می‌کند. بنایراین اگه تصمیم به ورزش دارید؛ برای سه ساعت در هر روزهفته برنامه ریزی نکنید، اگه میخواهید کتابخوان شوید به یکباره با ده کتاب شروع نکنید. دراین حالت عدم موفقیت قطعی است، پس متوقف و سرخورده می شویم.

درکنار تمایل به اهداف متعد هم باشید. در طی مسیر و هنگام ضعف ها و کاستی ها انتهای مسیر را تصور کنید و انرژی بیگرید.

اگر کتابی را خواندید و فهمیدید اما نتوانستید اجرا کنید یعنی به مربی نیاز دارید. دانستن و نتوانستن با مربی امکانپذیر میشود.

مطالعه، مهارت، محیط، مربی : نیازمندیهای ما برای پس گرفتن طلای درون ماست

صرفا مطالعه باعث رشد نمی شود. زندگی را تجربه کنید که تجربه زندگی ما را به بلوغ می‌رساند. تجربه زندگی یعنی شکست و نرسیدن ها در کنار موفقیت ها. تجربه شکستها باعث یادگیری می‌شود.

آخرین نوشته‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *