وب نوشته‌های حسین جعفری

نقاط قوت یا نقطه ضعف ؟

نقطه ضعف یا نقطه قوت

اگر شما هم به موضوع مسیرشغلی یا توسعه‌ فردی علاقمند هستید، به احتمال زیاد در مورد اهمیت، شناخت و تاثیر نقاط ضعف و نقاط قوت شخصیتی بر پیشرفت شغلی و رضایت از زندگی آگاهی دارید.
بعد از مطالعه کتاب “چگونه شغل دلخواه خودمان را پیدا کنیم؟” مبحث مهارت و استعداد فردی بعنوان نوعی عامل قدرت در پس زمینه ذهنم بود. اما در کنار آن سوالاتی از این دست هم برایم پیش آمده بود:

  • در مسیر شغلی (یا توسعه فردی) بین نقاط ضعف و نقاط قوت کدامیک اهمیت بیشتری دارند؟
  • با در نظر گرفتن کمبود منابع و با این پیش فرض که؛ نقطه ضعف عامل رنج و شکست و نقطه قوت عامل برتری و تمایز است، آیا بهتر است بر رفع نقاط ضعف متمرکز شویم تا از شکست فاصله بگیریم؟! یا بر اساس نقاط قوت حرکت کنیم تا به موفقت نزدیکتر باشیم؟!
  • اگر تعادل چاره ساز است، تعادل بین این نقاط چگونه و به چه نسبت است؟

 

تا اینکه در نوشته حمید طهماسبی پاسخ این سئوالات را پیدا کردم. بنظرم نگاه منطقی و درستی بود که بر پایه این عبارت شکل گرفته بود:

“انسان‌های بزرگ بر روی نقاط قوت خود کار می‌کنند و انسان‌های ضعیف بر روی نقاط ضعف خود.”

حمید نوشته بود که بهتر است تمرکز اصلی بر نقاط قوت باشد تا اینکه برای نقاط ضعف خودمان را خسته کنیم. وقت و تلاش برای نقاط ضعف صرفاً در مورد آنهایی که الزامیست و آنهم تا جاییکه نمره قبولی باشد، کفایت می‌کند.
در ادامه میتوانید عینا نوشته او بخوانید


با نقاط ضعف خود چه کنیم؟

آن ها را فقط با ۱۰ (از ۲۰) پاس کنیم:  به نظرم تا حدی که آن نقطه ضعف ما را زمین نزند می شود کاری با آن نداشت، اما نمی توان گفت من مدیر خوبی هستم اما به بچه ها و همکاران فحش میدهم، آن وقت برای هیچ کس اهمیتی ندارد ما چقدر توانایی داریم. یکی از راه هایی که می توان آن را بهبود داد (در حد پاس کردن) میکرواکشنی رفتار کردن است.

با نقاط قوت آن را بپوشانیم:به عنوان مثال اگر من آدم به شدت درونگرایی هستم و این را ضعف در خودم می دانم و از اینکه نمی توانم دوستی داشته باشم یا رابطه پیداکنم رنج می برم، می توانم روی مهارت همدلی خودم کار کنم که حداقل سنگ صبور خیلی آدم ها باشم و آن ها برای خالی شدن پیش من بیایند یا اینکه برنامه نویس خوبی باشم و بتوانم در یک تیم برایشان انقدر خلق ارزش کنم که همهمن را دوست داشته باشند و بتوانم دوستان زیادی پیدا کنم.

این ضعف را با هم تیمی یا شخص دیگر بپوشانیم: در کل یکی از خوبی های کار تیمی دقیقا همین است که نقطه ضعف شما می تواند نقطه قوت شخص دیگری باشد و آن کار را خیلی راحت تر با استهلاک کمتر و با کیفیت تر از شما دلیور کند. دقیقا رابطه من با شرکای خودم هم همین کار را برای ما انجام می دهد.

یک مدت به کل قیدش را بزنیم:هر چه را نقطه ضعف می دانم برای یک مدت کوتاه به کل کاری به آن نداشته باشیم، دقت کنیم ببینیم چه اتفاقی می افتد اگر حتی از اینی هم که هست ضعیف تر باشد. آیا تاثیر بزرگی بر زندگی ما می گذارد؟

آخرین نوشته‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *