وب نوشته‌های حسین جعفری

فیلم بی‌همه‌چیز روایت از‌‌دست دادن‌ها

“بی همه‌چیز”* صفتی است که بعنوان ناسزا از نیمه فیلم به امیر (نقش اول و با بازی پرویز پرستویی) اطلاق میشود. این در حالیست که فیلم با وساطت او شروع می شود و به مرور متوجه می شویم؛ او رئیس انجمن انصاف(دادگاه محلی) روستاست، قهرمان و ناجی در ماجرای ریزش تونل و مورد اعتماد اهالی ست و همه از مهربانی و اعتبار او بهره می برند، حتی حضور لی لی در روستا هم به واسطه نام و امضاء اوست.

با ورود لی لی ماجرای اصلی فیلم شکل می گیرد. امیر در طی سه روز همه اعتبار خود و اعتماد دیگران را از دست می دهد و “بی همه چیز” می شود.

فکر می کنم اصطلاح “بی همه چیز” در طول فیلم بعنوان صفتی دو پهلو به کار برده شده است: گاهی در معنای منفی به عنوان ناسزا برای کسی که هیچ اثری از خوبی در او نیست و گاهی در معنای خنثی و بیان کننده واقعیت برای کسی که تمام داشته هایش را از دست داده است.

برای امیر هر دو حالت آن صدق می کند. از طرفی اهالی روستا بعنوان ناسزا او را خطاب می کنند و از طرف دیگر ما در مقام بیننده واقعیت زندگی او را نظاره می کنیم که به ناچار، ناتوان و کم امید قصد فرار از روستا را دارد. او که روزی قهرمانِ عادل روستا بوده و خانواده محترمی داشته، اکنون همه اعتبار و حتی خانواده اش را از دست می دهد. آنچنان خوار و بی ارزش می شود که حتی آینده دخترش را با رهایی خود مبادله می کند.
او در پایان فیلم اندک امید به زندگی را هم از دست می دهد و به تمام معنا احساس تهی بودن میکند، پس با وجود اینکه مورد عفو قرارگرفته به زندگی اش پایان می دهد. شاید طراحی عنوان در پوستر فیلم که از ترکیب “بی” و “همه چیز” با دو رنگ متفاوت تشکیل شده است تاکیدی هوشمندانه بر این موضوع باشد.

به نظرم می توان اصطلاح “بی همه چیز” را بعنوان صفتی خنثی و معرف واقعیت به مردم روستا هم نسبت داد. مردمی که حالا چیزی برای از دست دادن ندارند. زمین های کشاورزی شان گرفتار هجوم ملخ ها شده و معدنی که محل امرار معاش بوده اکنون ویران و متروکه شده است. در قسمتی از فیلم به کنایه گفته می شود؛ “این مردم مثل ملخ در باد هستند، هرطرف که باد موافق باشد، آنجا هجوم می آورند”
پس از مطرح شدن بحث انتقام، مردم متوجه می شوند که دفع آفت ملخ ها و مالکیت معدن در اختیار فرد قدرتمند دیگری است. حالا قدرت بالاتری آمده که می تواند “از دست داده ها” را به آنها بازگرداند. برای این مردم تهیدست (بی همه چیز) تنها شرایط اقتصادی است که حکم می کند و پول مسند قدرت افراد می شود. پس همانند ملخ ها هرجا که باد موافق شان باشد آفت می شوند.

اگر کلیت فیلم را در نظر بگیریم؛ فیلم بی همه چیز حکایت تقابل آدمهایی است که از دست داده اند یا درگیرو دار آن هستند. داستان انسان ها و ظرفیت آنها هنگام از دست دادن های بزرگ که می تواند کینه ای ماندگار برای یک عمر با خود داشته باشد. ما در طول فیلم مرد معتمدی را می بینیم که اعتبار خود را از دست می دهد، مردم روستایی را می بینیم که به مرور داشته هایشان را از دست داده اند و دختر زیبا و محبوبی که سالها قبل آبروی خود را به یکباره از دست داده است.
از همین رو شاید بتوان بی همه چیز را حکایت تمام آبرو و ارزش دختر زیبایی دانست که بواسطه‌ی بارداری از دست می رود. او بدون هیچ توشه و اندیشه ای از روستا اخراج میشود. تقریبا مشابه سرنوشت آسیه دختر امیر در انتهای فیلم که درمانده و بدون هیچ آینده ای در حال ترک روستاست.

آسیه ( مشابه لیلی) ناگهان همه داشته هایش را از دست می دهد و از بهشت رفاه و آرامش اخراج می شود. اکنون در برزخی گرفتار است که نه راه برگشت دارد و نه راه پیش را می داند. این واقعیت زندگی است که خاکسترنشینی و سوگواریهای ناگهانی با خود دارد، از بهشت خارج شدن هایی دارد که در آن هیچ مقصر نیستیم و چاره ای نداریم جز صبر و تاب آوردن به امید روزی که بهشت خودمان را بنا کنیم.
این مرحله در روانشناسی تحلیلی یونگ به آغاز سفر تعبیر می شود. هنگامی که دچار سردرگمی و نارضایتی می شویم و نمی دانیم چه میخواهیم؟! یا چگونه به دلخواه مان خواهیم رسید!؟ اما در عین حال فقط می دانیم چه چیز را نمی خواهیم. هنگامی که منزلی(جایگاهی) را ترک کرده ایم ولی به منزل بعدی نرسیده ایم و در بین راهِ سیاهی و کم ارزشی سیر می کنیم.

در پایان جنبه مثبت فیلم بی همه چیز را در نمایش چرخ زندگی و تشریح فراز و فرود آن می بینم. اصطلاح “این چرخ به هیچ کس وفادار نیست” را به وضوح در دو نقش مقابل این فیلم می توان دید. امیر مردی خان زاده که یک عمر در مسند قدرت و اعتبار زندگی کرده است، به واسطه ی قدرت جدید در نظر مردم خوار و تحقیر می شود و در سمت مقابل لیلی که چرخ روزگار او را از فرودست تلخ به لی لی پرنفوذ دربار مبدل و بر مسند قدرت نشانده است. زنی که روزی با خفت و تحقیر از روستا اخراج شده بود، اکنون پس از ارسال دعوت نامه‌ها و با استقبال ویژه به روستا باز می گردد.

* بی همه چیز در لغت نامه دهخدا: بی همه چی . که هیچ چیز ندارد از سجایا و محاسن اخلاقی . که فاقد سجایای اخلاقی است . که هیچگونه از اخلاق حسنه در او نیست . آنکه هیچ صفت از صفات خوب ندارد. فاقد همه ٔصفات خوب . فاقد صفات حسنه . دور از اخلاق نیک .

آخرین نوشته‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *