هميشه تصور میکردم مرزگذاری و تعیین مرز یعنی کشیدن خط تمایز، یعنی ترسیم خط (ذهنی یا عینی) برای تعیین محدوده.
هربار که کلمه “مرز“به گوشم می رسید ناخودآگاه در ذهنم یک خط تعیین کننده بود که محدوده بین دو موضوع متفاوت را تعیین و قلمرو هر عنوان را تفکیک می کرد. بعبارتی نماد “مرز” برای من صرفا یک “خط” بود که با حضورش و بواسطه تعیین محدوده در مورد بسیاری از مسائل تعیین تکلیف میکرد.
اکنون فکر میکنم مرزگذاری صرفاً رسم خط نیست و مرحله مهم دیگری هم به نام ساختن دیوار وجود دارد. شاید “دیوار” نماد کامل تری از مرز باشد. در ابتدا مرزها ترسیم و تعیین می شوند اما برای تثبیت و جلوگیری از تعرض به مرزها احتیاج به دیواری حائل است. همچنانکه ساختمان هر خانه دیوارهایی محافط و پشتیبان دارد.
خط حدود را تعیین و دیوار دسترسی را محدود میکند. در این حالت از دستبرد محافظت می شویم، از نقد (حرف) دیگران در امان هستیم و همچنین در محدوده شخصی خود احساس آسودگی داریم. اگر دیواری به عنوان مرز وجود نداشت و همه مرزها بصورت خط بود، جدا از اینکه درمورد اموال خود دچار اضطراب بودیم، همیشه بار نگاه دیگران را بر روی خود احساس می کردیم و نقد دیگران ما را معذب میکرد. پس با توجه به دید و نظاره دیگران حتما که دچار خود سانسوری میشدیم. همچنانکه دیواری در داخل آپارتمان اتاق پذیرایی را از اتاق خواب و سایر اتاق ها جدا میکند. یا چهاردیواری که در گوشه ای از حیاط ساختمان بعنوان انباری ساخته میشود تا بدون نگرانی از قضاوت سایرین محل وسایل غیرضروری باشد.
آخرین دیدگاهها